سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به غالب پسر صعصعه ابو الفرزدق در گفتگویى که میانشان رفت فرمود : ] شتران فراوانت را چه شد ؟ [ گفت : امیر مؤمنان پرداخت حقوق پراکنده‏شان کرد . این بهترین راه آن است . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 شهریور 18 , ساعت 8:12 عصر

یوم الحساب یک خانوم ایرانی(طنز)<\/h2>

 


*خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا ?????? رکعت دارید.
<\/h3>


 
<\/h3>


*ولی من همه را خواندم. نمی شه یک کاریش بکنی.
<\/h3>


*دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم به ??????? خوبه؟
<\/h3>


*عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خواندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم را بهم بده.
<\/h3>


*عرض کردم. مبلتان چرمی بوده. یا رو یافت آبادیه مبل ساز چرمش را از چین وارد کرده.
<\/h3>


 

اینها ذبح شرعی نمی کنند. چرم حک مردار را داشته و نجس بوده. شما می نشستی روش؛ حواستان نبوده دستتان عرق..<\/h3>


*من این هایی که می گی اصلا حالیم نیست. من همه اش را خواندم. یک جایی اشتباه کردی. از جام تکان نمی خورم تا درستش کنی.
<\/h3>


*ببینید خانم. فیلمش هست. ما از لحظه لحظه اعمالتان فیلم گرفتیم. ببینید.
<\/h3>


*ای خدا مرگم بده.  این چیه؟
<\/h3>


*بگذارید رد کنم اینجاش را. خب. همین جا. ببین خانم اینجا که زوم کردم رو مبل نشستید و ..
<\/h3>


*این منم؟
<\/h3>


*بله خانم. این هم همان مبلیه که..
<\/h3>


*چقدر چاق افتادم اینجا.
<\/h3>


*چه عرض کنم؟ می توانم کمی کنتراستش را بیشتر کنم ولی نرم افزارم قفل شکسته است، اسکیل را عوض نمی کند.
<\/h3>


*آقا میشه این عکس را برام بریزی؟    خدا از حسابرسی کمت نکنه.
<\/h3>


*فلش دارید همراتان؟
<\/h3>


*چه حرفی می زنی. من تازه یک ساعت پیش از قبر درآمدم. فلشم کجا بود؟ نمی شه بریزی رو سی دی.
<\/h3>


*سی دی خام ندارم. بریزم ته این سی دی؟ طوریش نیست؟ اعمال یک بابایی است که در جنینی تلف شد. باقی سی دی خالیه.
<\/h3>


*جا میشه؟
<\/h3>


*آره بابا.  هر سی دی با یت جهان آخرت ???? گیگ جا دارد و هر با یت هم ???? گیگ دنیا است.
<\/h3>


*پس قربون دستت یک موزیکی چیزی هم بریز ته اش.
<\/h3>


 
<\/h3>


*باشه. یک تکنوازی صور اسرافیل دارم، جدید. حالش را ببر.
<\/h3>


لیست کل یادداشت های این وبلاگ