سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درِ دانش را استوار کنید که در آن شکیبایی است . [عیسی علیه السلام]
 
پنج شنبه 87 اردیبهشت 26 , ساعت 3:50 عصر
پالایش و سامان دهی زبان پارسی
 
 
درود،
 
پارسی نو آمیخته ایی از عربی، واژه های معرب شده پارسی، ترکی، فرانسوی ... با پارسی کهن است، که شوربختانه این آمیختگی تا پنجاه درسد (درصد) پیش رفته و آشفته بازاری در زبان پارسی درست کرده است. زبانی که روزی یکی از زیبا ترین و رساترین زبان های جهان همراه با آهنگ و نواخت آرام بخش بوده است.
 
برخی می گویند زبان تنها یک ابزار است و شایان نگرش نیست که چگونه آمیخته شده باشد. در پاسخ باید گفت که زبان جایگاهی پویا در فرهنگ و اندیشه ی مردمان دارد و خود به تنهایی یک هنر است که به جهان بینی مردمان ریخت می دهد و در پیشرفت دانش یاری رسان کار آمدی است. هتا (حتا) اگر بیندیشیم که زبان یک ابزار است، اگر این ابزار دارای کاستی باشد، بجای یاری به پیشرفت اندیشه و دانش مایه ی درجا زدن آن می شود و از روند بالندگی فرهنگ می کاهد، پس گفتمان درباره یک زبان پیشرفته است و نه یک زبان بسته و تیره ایی ازآن مردمان جنگل های آمازون.
 
از همین رو زبان باید زایا باشد و به پرورش دانش و اندیشه ی نو یاری رساند. کوچکترین کاستی در آن مایه ی فروپاشی اندیشه یا نارسایی در دانش خواهد شد. شوربختانه این زایا بودن پس از آمیخته شدن پارسی با زبان بیگانه، از دست رفت و پارسی تنبل شد یا از کار افتاد و بجای آن یاد گرفت که همواره از واژگان بیگانه وام و یاری بگیرد.
 
برخی خرده می گیرند و می گویند هیچ زبان پیشرفته ایی بدون آمیختگی با زبان بیگانه هستی ندارد و یا اینکه این ناشدنی است که پارسی را پالایش کرد، و نمی شود مانند هزار و چهارسد سال پیش سخن گفت.
نخست، آری همه ی زبان ها ی پیشرفته در درازای زمان با هم می آمیزند ولی درنگر داشته باشید که آمیختگی زبان پارسی با زبان های بیگانه بیش از اندازه است و بدتر از همه آنکه آنرا ناسامان و آشفته و پیچیده کرده است. آری هر زبانی واژه می گیرد به نام وام واژه و نیز واژه وام می دهد ولی چگونه و بر چه پایه ای؟ زبان پارسی زبان درمانده ‌در جنگل های آمازون نبود که نیاز به پنجاه درسد وام واژه داشته باشد، پارسی زبان کهنی است که هزاران سال پیشرفت و دانش را پشت سر گذاشته. در جایی که برای هر واژه ی بیگانه، ده ها واژه ی پارسی داریم، چه نیازی به وام واژه است؟
 
این آمیختگی تنها به واژگان بسنده نمی کند، تا دستور زبان پارسی هم آمیخته با دستور زبان بیگانه شده و دستور زبانی پیچیده و ناهمگون ساخته که در جهان بی همتا شده و مایه شگفتی است که چگونه کار می کند!!! کوتاه سخن آشفته بازاری است...
بکار گیری دستور زبان عربی در پارسی جای بسی شگفتی دارد! نمونه کوچک آن واژه پارسی "استاد" است که شوربختانه رمن (جمع) آن را برخی عربی بکار می برند و بجای "استادان"، می گویند "اساتید"، یا بجای "کوشیدن" می گوییم "کوشش بعمل آوردن"، به جای "انجامیدن" می گوییم "به اتمام رسیدن" یا "اختتام  یافتن" و سدها نمونه ی دیگر، براستی چرا؟
 
دو دیگر، یکی از شوند های پیشرفت و زنده بودن زبان ساده شدن آن در گذر زمان است. پس ما نمی خواهیم مانند هزار و چهارسد سال پیش سخن بگوییم، ولی آشکارا می بینیم که این روند با آمیخته شدن پارسی پس گرد داشته است و زبان پارسی را سخت تر و سخت تر کرده است. این آشفتگی، همچنین روند آموزش را کند می کند و زمان زیادی را برای یادگیری نو آموزان در آموزشگاه ها می گیرد.
 
کوتاه سخنی درباره وام واژه:
 
هر زبانی وام واژه می گیرد اگر و اگر واژه جایگزین نداشته با‌شد و این پذیرفتنی است، ولی در پارسی بجای گرفتن واژه، آشفتگی می بینیم، چون بدون هیچ داتی (قانونی) واژه ها همانند خیزابی وارد آن شده و آهنگ و هماهنگی و همگنی و دستور آن را ویران کرده است. هر وام واژه باید نخست شناسنامه ی زبان میزبان را بگیرد و با آن زبان هماهنگی آوایی و دستوری پیدا کند.
 
مانند واژه "اسطوره" که معرب شده واژه ی "هیستوریا" یونانی است، در پارسی جایگزین آن "افسانه" و "داستان" است ولی این دو واژه در پارسی نو کاربرد دیگر دارند و نمی توان بجای "اسطوره" بکار برد. پس می توان واژه ی "اسطوره" را پذیرفت و به آن شناسنامه ی ایرانی بدهیم، چه در نوشتن، "استوره" و چه در رمن (جمع) آن، "استوره ها".
همچنین بکار گیری واژه های معرب شده پارسی را به هیچ روی نمی توان وام واژه نامید، این دیگر بیگانه پرستی یا دشمنی با زبان خود است، چون زبان را از درون همانند موریانه می خورد.
 
واژه سازی:
 
پرفسور حسابی در نوشتاری به برسی واژه سازی در پارسی که زبان پیوندی است (زبان های آریایی پیوندی هستند) پرداخته و با آمار نشان داده که در پارسی با درآمیختنِ ریشه‌ها با پیش‌وندها و پس‌وندها می توان:
226275000 = 900000 + 375000  + 225000000
دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه ساخت،  ولی در عربی که زبان برگیری (اشتقاقی) است تنها با واژه گیری ریشه ها که شمارِ آنها از 25000 کم‌تر است، دستِ بالا می توان:
1750000 = 70 × 25000
یک میلیون و هفتسد و پنجاه هزار واژه ساخت. این توان زایا بودن در پارسی را نشان می دهد!
 
کوتاه سخن روی هم رفته می شود به آسانی بسیاری از واژه های بیگانه را پالایش کرد و به دستور و زبان پارسی سامان داد. از سویی دیگر سخت و نادرست است که همه ی این پنجاه درسد را به یکباره از پارسی پالایش کرد و پارسی را تهی مایه کرد، ولی می توان کم کم  با زنده کردن واژه های کهن و ساخت واژه های نو دست به پالایش و سامان دهی زبان و دستور زبان پارسی زد، چیزی که زمان زیاد می برد. همچنین بدون پی ورزی (تعصب) چه در واژه های پارسی و چه در وام واژه ها می توان بخشی از این واژه های اندرون شده ی بیگانه را با برسی و کارشناسی بسیار ژرف، شناسنامه ی پارسی داد.
 
روش پاکسازی، بهسازی و سامان دهی زبان پارسی:
 
1.      زنده کردن واژه های کهن از اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، مادی، سغدی و دری.
2.      شناسایی واژه های پارسی در میان تیره های بومی در جایگاه های گوناگون از روستاها گرفته تا کشورهای پارسی زبان.
3.      شناسایی واژه های معرب شده و جایگزین آنها با واژه های بنیادی پارسی آنها که کاری بس بزرگ است.
4.      واژه سازی.
5.      بهسازی دستور زبان پارسی و پاک سازی آن از دستور زبان بیگانه.
6.      دادن شناسنامه ی پارسی به وام واژه ها، هم دستوری، هم نوشتاری و هم گویشی.
7.      سامان دهی به دبیره (خط) کنونی پارسی.
 
که این کارها همه باید بدست فرهنگستان ایران انجام شود، ولی شوربختانه فرهنگستان تنها به وام واژه های عربی بسنده کرده و خود را آسوده کرده است، کاری که سرانجام خوشی برای پارسی ندارد! تنها امید، زبان شناسان ایران هستند که باز شوربختانه آنها هم در این باره خاموشی را برگزیده اند، چرا؟


لیست کل یادداشت های این وبلاگ