اگر من وتو دو برگ بودیم هنگام خزان زودتر از تو میشکستم ومی افتادم تا زمانی که تو می افتی در آغوشم

زندگی 4 پیچ داره :تولد، عشق، ازدواج و مرگ، سر کدوم پیچ منتظرت باشم؟

اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاوری میشود هزار و یک اشتباه

من سر راه تو دامی از عشق پهن کردم ولی تو به سرعت از کنار آن رد شدی و گفتی میگ میگ

بازی روزگار را نمیفهمم!من تو را دوست دارم.......تو دیگری را ..........و دیگری مرا........و همه ی ما تنهاییم

اگر خدا به حضرت ابراهیم فرمان می‌داد به جای فرزندش، همسرش را قربانی کند، این مراسم با شکوه هر چه تمام‌تر هر سال برگزار می‌شد

این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه ... درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه

وقتی به دنیا اومدی داشت بارون می اومد فرشته ها داشتن گریه می کردن اخه یکی از شون کم شده بود

خیره می شوم به عقربه ها می شمارم لحظه های بودنت را چشمانم را که می بندم گاه گاهی برایم می خوانی دفتر سفیدم را می گشایم می نشینم در خلوت اتاقم و از سرمای نبودنت خود را در آغوش می کشم و سکوتِ لحظه هایم را می نگارم برای کسی که مثل خون تو رگهامه

درد را از هر طرف که بخوانی درد است، بیهوده دنبال میانبر نباش!

مشترک گرامی! اعتبار دوستی شما رو به اتمام است. لطفا جهت شارژ مجدد یک بوس ارسال نمایید

توی دنیا یه قلب است که برای تو می تپه اونم قلب خودته

باخود عهد کردم اگر تورادیدم بگویم ازتو دلگیرم/ ولی باز تورا دیدم و گفتم بی تو می میرم

صبح که از خواب پا میشی دو تا انتخاب داری یا اینکه چشمات رو ببندی و دوباره برگردی به رویات و یا اینکه چشمات رو باز کنی و به دنبال رویات بری و تو بیداری پیداش کن

یه قورباغه با یه اردک ازدواج میکنه ... اگه گفتی بچشون چی میشه ؟ ... بچه دار نمیشن ... ترو خدا براشون دعا کن ... داره زندگیشون ازهم می پاشه

به ترکه میگن : سبز لیمویی رو توصیف کن. میگه : شما آبی آسمانی رو در نظر بگیر، بشاش توش

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت پیمانه نمیداد به پیمان ###ان باز ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت

یک روز یه ترکی رو میبرند برای اعدام ازش میپرسن حرفی نداری میگه نه میبرنش بالا طناب دارو میندازن گردنش یکدفعه میگه صبر کنین حرف دارم میگن بگو رو میکنه به دوستش میگه ممد خونتون از این بالا پیداست

به یک نفر گفتند: بابات به رحمت ایزدی پیوست! گفت: رحمت ایزدی دیگه کیه؟!...... گفتند نه. منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت...... گفت: منظورتون را نمی فهمم!!!..... گفتند: یعنی اینکه دار فانی را وداع گفت...... گفت:بازم نفهمیدم!....... گفتند:ای بابا...بابات رخت از این دنیا بربست....... بازم نفهمید!...... آخر سر عصبانی شدند و گفتند : ابله...بابای خرت! مرد....... گفت: خر ما که بابا نداشت!......