سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین پارسایى نهفتن پارسایى است . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 اسفند 11 , ساعت 1:47 عصر

 

 
عشق روزی رهگذر می آید
 
عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم 
 صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید من نیستم
 یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم
 خواب و بیداری  خدایا بازهم سر می رسد
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود
روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی های من
بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم
بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم
 
 
 

چهارشنبه 89 اسفند 11 , ساعت 1:46 عصر

مناظره

شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :

 


تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 

 

بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:


ادامه مطلب...

چهارشنبه 89 اسفند 11 , ساعت 1:40 عصر

تاریخ مرموز


www.Iranvij.ir | گروه اینترنتی ایران ویج ‌ 

از یک استاد تاریخ بخواهید این حقایق را شرح دهد....اگر بتواند      

     
 

آبراهام لینکلن در سال 1846 به سنا را یافت

جان. اف. کندی در سال1946 به سنا راه یافت 

آبراهام لینکن در سال 1860  به ریاست جمهوری انتخاب شد

جان. اف. کندی در سال 1960 به ریاست جمهوری انتخاب شد

هر دو توجه خاص به حقوق بشر داشتند.

همسر هر دو در زمان زندگی در کاخ سفید فرزندشان را ازدست دادند

هر دو رئیس جمهور در روز جمعه ترور شدند

تیر به سر هر دو رئیس جمهور اصابت کرد


ادامه مطلب...

سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 11:38 صبح

می تازی همزاد عصیان
به شکار ستاره ها رهسپاری
دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار

 

www.darhami.com

اینجا که من هستم
آسمان خوشه کهکشان کی آویزد
کو چشمی
آرزومند ؟

www.darhami.com

ادامه مطلب...

سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 11:32 صبح
سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 11:31 صبح

 نامه یک پسر شیطون به خدا !!!! ...

"کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام.
بابی پسر خیلی شری بود.
همیشه اذیت می کرد.
مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست.
من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو
بابی
....
بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی
....
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من بابی هست.
درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
....
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده.
واسه همین پارش کرد.
تو فکر فرو رفت.
رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا.
مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
....
بابی رفت کلیسا.
یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.
....
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار
سلام خدا
" مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده! "


سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 11:23 صبح

شعری زیبا از فروغ فرخ زاد

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست

هر کجا می نگرم، باز هم اوست
که بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده

گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود

تا لب بر لب من م لغزد
می کشم آه که کاش این او بود
کاش این لب که مرا می بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود

می کشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود
شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم که ز دل بردارم
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه ئی از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را

مادر، این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حیران نیست
به چکار آیدم این زیبائی
بشکن این آینه را ای مادر
حاصلم چیست ز خود آرائی

در ببندید و بگوئید که من
جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گوئید که عاشق هستم

قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست، بگوئید آن زن
دیرگاهیست، در این منزل نیست

فروغ فرخ زاد


یکشنبه 89 اسفند 1 , ساعت 4:47 عصر

نمودار انواع عشق


 

اگر بخواهیم برای عشق و اقسام آن نموداری رسم کنیم به این صورت خواهد شد که در مطالب بعدی به تفصیل به هر کدام خواهیم پرداخت :

 

 

 

 


یکشنبه 89 اسفند 1 , ساعت 4:46 عصر

عشق از دیدگاه بزرگان


 

بهتر است برای روشن شدن مطلب تعاریف گوناگون را از زبان تعدادی از بزرگان در مورد عشق بیان کنیم تا تفاوت های فاحش میان این تعاریف مشخص شود ...

 عشق خدایی ترین چیزهاست برای انسانی که از تسلیم نفس سرمست باشد ...

(رومن رولان)

 عشق شهپری است که خداوند به انسان داده است تا با آن به نزد او بپرد ...

(میکل آنژ)

 عشق تاج زندگانی و سعادت جاودانی است ...

ادامه مطلب...

یکشنبه 89 اسفند 1 , ساعت 4:36 عصر

زندگی در چند کلام ... :

 

عشق :

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/19/image001.jpg

 

سوگ:

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/19/image002.jpg

ادامه مطلب...

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ